Friday, August 20, 2010

تقدیم به امیرعلی کوچولوی خوشگل ، تولدت مبارک

کفشدوزک کوچولو
حسابی غصه داره
 چون که برای دوختن
دیگه کفشی نداره
سوزنشو گذاشته
کنار گل تو باغچه
کاشکی براش بیارن
یه لنگه کفش کهنه
نخهاشو قیچی کرده
تا که باشه آماده
وقتی کفشی نداره
نخها چه سودی داره
از اون دورا میادش
انگار صدای خش خش
داره میاد هزارپا
با یه بخچه رو دوشش
تو بخچه اش گذاشته
هزار تا کفش پاره
حالا دیگه کفشدوزک
هیچ غصه ای نداره


تقدیم به امیرعلی کوچولوی خوشگل ، تولدت مبارک

Thursday, August 19, 2010

آنجه را که دوست داری بدست آور وگرنه مجبور میشوی آنجه را که دوست نداری تحمل کنی . همیشه باور داشته باش که خدا تو را فراموش نمی کند حتی اگر تو او را فراموش کرده باشی
-+-+-+-+-+-+-+-+-+-
یك نفر ..... یك جایی..... تمام رویاهاش لبخند توست و زمانی كه به تو فكر می‌كنه احساس می‌كنه كه زندگی واقعا با ارزشه پس هرگاه احساس تنهایی كردی این حقیقت رو به خاطر داشته باش یك نفر ..... یك جایی..... در حال فكر كردن به توست 
-+-+-+-+-+-+-+-+-+-
مردم به همان اندازه خوشبخت اند كه خودشان تصمیم میگیرند. خوشبختی به سراغ كسی میرود كه فرصت اندیشیدن در مورد بدبختی را نداشته باشد. دریا باش كه اگر كسی سنگی به سویت پرتاب كرد سنگ غرق شود نه آنكه تو متلاطم شوی
زن شاهکار خلقت است برنارد شاو 
زیباترین خوی زن ، نجابت اوست
ارد بزرگ 

در دنیا تنها دو چیز زیباست ، زن و گل 
 مالرب 
تمدن چیست ؟ نتیجه نفوذ زنان پاکدامن است
امرسون 

زن رسماً مربی مرد و مهّذب اخلاق اوست
آناتول فرانس 

اگر زن نبود نوابغ جهان را چه کسی پرورش می داد ؟
ناپلئون

مردان آفریننده کارهای مهمند و زنان به وجود آورنده مردان 
رومن رولان 
مردان قانون وضع می کنند و زنان اخلاق به وجود می آورند
کونته ورسیه 

با زنی ازدواج کنید که اگر مرد می بود بهترین دوست شما می شد
بردون

خشم زن مانند الماس است می درخشد اما نمی سوزاند 
رابیندرانات تاگور 
هرچه ایمان مرد به هوشش بیشتر شود زن بهتر میتواند گولش بزند 
لرد بایرن 
زن تاج سر آفرینش است ، او شریک زندگی و یار ساعات درماندگی است
گوته 

زنانیکه می خواهند مرد باشند ، زنانی هستند که نمی دانند زن هستند
الکساندر دوما 

برای تحمل شدائد زندگی باید عاشق چیزی بود ، کاری ، زنی ، آرمانی و ...
مارکوس آنا 

منشأ هر کار بزرگی زن است ، زن کتابی است که جز به مهر و محبت خوانده نمی شود
لامارتین 

چیزی که زن دارد و مرد را تسخیر می کند ، مهربانی اوست ، نه سیمای زیبایش
ویلیام شکسپیر 

زن زشت در دنیا وجود ندارد فقط برخی از زنان هستند که نمی‌توانند خود را زیبا جلوه دهند
برنارد شاو 

هر کجا مردی یافت شد که به مقامات عالیه رسیده یقیناً زنی پاکدامن او را همراهی کرده است
شیلر 

زن عاقل به تربیت همسرش همت می گمارد و مرد عاقل می گذارد که زنش او را تربیت کند
مارک تواین 

هیچ چیز غرور مرد را مثل شادی زنش ارضاء نمی کند ، چون همیشه آنرا مربوط به خود میداند
جونسون 

مردانیکه بیشتر از حقوق و هنجار زنان پشتیبانی میکنند خود بیشتر از دیگران به نهاد زن میتازند
ارد بزرگ 

زنان بخوبی مردان میتوانند اسرار را حفظ کنند ولی به یکدیگر میگویند تا در حفظ آن شریک باشند 
داستایوفسکی 
اگر شناخت زن و مرد نسبت به ویژگی های درونی و بیرونی یکدیگر بیشتر گردد
کمتر دچار گسست می شوند 
ارد بزرگ 
زن کانون پرفروغ خانواده ، مرکز مهر ، مظهر عشق ، نمایشگر پاکی ،نمونه عطوفت و چشمه عنایت است
اقبال لاهوری 

آیندۀ اجتماع در دست مادران است. اگر جهان به میانجیگری زن گرفتار شود ،تنها اوست که می تواند آن را نجات دهد
ابوفور 

به هر اندازه که زن آرام و مطیع و با عصمت و با عفت است ،به همان اندازۀ قدرت فرمانروایی او شدیدتر و استوارتر است
میشله 

زن وقتیکه دوست بدارد ، غیر از محبوب خود چیزی را نمی بیند و هرچه عاطفه ، مهربانی و نوازش و فداکاری دارد تنها برای او به کار می برد .
آلفونس دوده 
کسانیکه ازدواج کرده اند خود را ناراضی نشان می دهند و می گویند زن بد است ، زیرا می خواهند فقط و فقط خودشان از این موهبت تمتّع گیرند . ((زشته این کاراا این موهبت رو از بقیه دریغ نکنین))

دیسرائیلی

Sunday, August 15, 2010


رانندگی‌


من همان دخترک سادهٔ بابا ییم     
آرزو دارم بگیرم جای بابا ییم 

تا بشینم پشت بنزو ژیان
تا بشم آهوی د شته مغان

هی‌ برم گاز بدم بوق بزنم
تا که دوستانم برن زور بزنن

که چرا من دارم یک بنز یا ژیان
که آنها ندارند چیزی ، حتی برای بیان

پس چرا سخت شده این امتحان
من چرا با سر رفتم توی دیوار

آخ مگر من گناهی کردم 
آخه ، آنها فرمون اتول سفت کرده اند 

من که داشتم تمرین زیاد 
در تمام شنبه‌ها و جمعه‌ها 

ای خدا من بگیرم دست دعا
گر‌ بدم شا م و نظری در کوچه‌ها 


کی‌ بگیرم آرزومو‌ای خدا
تا بشینم پشت فرمون بابام

هی‌ برم گاز بدم بوق بزنم
تا که دوستام برن زور بزنن

من گرفتم قولی‌ از جانب پدر
تا بگیرد کوپه‌ای بی‌ سقف و  در 

اما بگفتند خواهرام 
تو بگیر اول تصدیق و بیا 

بعد بگو از کوپه و بنز و ژیان 
از این رویای خوب و محال

فرشاد تقدیم به دوست خوبم ...

ghabele tavajohe sa....r




گواهینامه دوچرخه


شکی نیست که همه شما گواهینامه رانندگی فراوان دیده اید.در هر خانواده معمولا چند گواهینامه رانندگی اتومبیل یافت می شود.گواهینامه پایه یکم رانندگیهم فت و فراوان است و عده ای برای امور شغلی خود و بعضی هم از سر تفنن یک فقره از آن را در جیب خود دارند.تعداد انگشت شماری از بازدیدکنندگان وبلاگ هم ممکن است گواهینامه پایه دوم همگامی را دیده باشند که زمانی توسط اداره محترم راهنمایی و رانندگی صادر می شد و ارزش آن کمی بیشتر از پایه دوم شخصی بود.گواهینامه رانندگی با تراکتور و جرثقیل و امثال آن هم قابل دسترسی و مشاهده است.گواهینامه رانندگی با موتور سیکلت هم همین حکم را دارد و به عنوان مثال بعضی موتور سواران شهر ما که در خیابانهای اصلی و پر ترافیک ،فقط از یک چرخ موتور سیکلت خود استفاده می کنند،یک فقره آنرا در جیب دارند.اگر با خلبانیدوست باشید،احتمالا گواهینامه مربوطه را ممکن است به شما نشان دهد.اگر بافضانوردی،مثلا بانوی مکرمه هموطن،سرکار خانم انوشه خانم انصاری،مراوده ای یا حشرو نشری داشته باشید،احتمالا رویت گواهینامه فضانوردی هم دور از ذهن نمی باشد.ولی مشکل بتوانید  ادعا نمایید که قبلا گواهینامه رانندگی با دوچرخه پایی را دیده اید،مگر آنکه مانند بنده حقیر متعلق به دوران پارینه سنگی باشید.با این همه بازار گرمی تبلیغاتی که تا اینجای مطلب به عمل آوردم ،توجه شما را به گواهینامه دوچرخه پایی جلب می کنم.با این امید که در آینده نزدیک در یکی از شهرهای مشهور دنیا نمایشگاهی برای این چنین مدارک عتیقه تشکیل شود تا شاید اسم اینجانب در زمره برندگان این قبیل جوائز اعلام گردد. 


Saturday, August 14, 2010




((از عشق چه می فهمیم((دیشب که دعوای بین من و دل تمام شد
گفتم دلا دیگر طاقت انتظار ندارم
دلم قهر کرد رفت گوشه ای نشست
بعد رو به من کرد و گفت
تو اگر صبور نبودی
چرا اینگونه عاشق شدی
که بعد هم پی بهانه بگردی
گفتم عاشقی تقصیر من بود یا تو
گفت هر دوی ما
گفتم :اگر عشق این باشد من از عشق بیزارم
گفت:چنین سخن مگوی
آخر تو زعشق چه فهمیدی
تو زعشق چه دانستی
آنچه را که من فهمیدم تو فهمیدی
به راستی نخواهی فهمید
مگر این که در این راه رنج کشی
بدان عشق سوختن است ساختن است دربدریست
به خدا یم سوگند
عشق ، تنها جــــمله دوستت دارم نیست
عشق ، تنها تملق و وصف معشوق نیست
عشق را دریاب عشق یعنی ادراک
عشق یعنی پرواز تا به دروازه نور
عشق را باید دید
عشق آن جمله تکراری نیست
عشق عذاب شیرین آوارگیست
عشق را باید جرعه جرعه نوشید
و به راه عاشقی باید سوخت
و آن که در این را ه سوخت
شهیدی پاک از نسل عاشقان است
عشق را پاک بشماریم
به سخره نگیریمش
حرمت عشق را پاس داریم
عشق را دریابیم
که عشق مقدس است

Friday, August 13, 2010






روز اول پیش خود گفتم
 دیگرش هرگز نخواهم دید
 روز دوم باز می‌گفتم
لیک با اندوه و با تردید
 روز سوم هم گذشت اما
 بر سر پیمان خود بودم
 ظلمت زندان مرا می کشت
 باز زندانبان خود بودم
 آن من دیوانه عاصی
 در درونم ‌های هو می کرد
 مشت بر دیوارها میکوفت
 روزنی را جستجو میکرد
 در درونم راه می پیمود
 همچو روحی‌ در شبستا نی
‌ بر درونم سعی‌ می‌‌افکند
همچو ابری در بیابانی
 می‌شنیدم نیمه شب در خواب‌
های های گریه  هایش را
 در صدایم گوش می‌کردم
درد سیال صدایش را
 شرمگین میخواندمش بر خویش
 از چه رو بی‌ هوده گریانی
 در میانه گریه مینالید
 دوستش دارم،نمیدانی
 بانگ او آن بانگ لرزان بود
 کز جهانی‌ دور بر می‌خاست
 لیک در من تا که می پیچید
 مرده ای از گور بر میخ است
 مردهای کز پیکرش میریخت
 عطر شورنگیز شب بوها
 قلب من در سینه می لرزید
 مثل قلب بچه آهوها
 روزها رفتند و من دیگر
 خود نمی دانم کدامینم
آن من سر سخت مغرورم
 یا من مغلوب دیرینم
بگذارم گر از سر پیمان
 می کشد این غم دگر بارم
 می‌نشینم،شاید او آید
 عاقبت روزی به دیدارم
(سحر)